جدول جو
جدول جو

معنی د تخته - جستجوی لغت در جدول جو

د تخته
تا خوردن و روی هم قرار گرفتن پارچه از سمت پهنا
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دوتخمه
تصویر دوتخمه
ویژگی انسان یا حیوانی که از دو نژاد باشد، آنکه پدرش از یک نژاد و مادرش از نژاد دیگر باشد، یکدش، دورگ، اکدش، دورگه
فرهنگ فارسی عمید
قطعه ای آهن یا فولاد سوراخ سوراخ که زرگر تارهای طلا یا نقره را از آن می کشد تا باریک و مفتول شود
فرهنگ فارسی عمید
(دِ تَ تَ / تِ)
تفته دل. که دلش بتابد. داغ دل. دلسوخته. دل گداخته:
تشنۀ دل تفته ام از دجله آریدم شراب
دردمند زارم از بغداد سازیدم دوا.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(دُ بَ تَ / تِ)
زن که از شوی نخست به مرگ او یا به طلاق جدا شده و شوی دیگر کرده باشد. آنکه دو شوی کرده باشد، شوی که دو زن کرده باشد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(دُ تُ مَ / مِ)
خشوک و حرامزاده. (ناظم الاطباء) ، مولودی که پدر آن سیاه و مادر آن سپید بود و بالعکس، هر حیوان و نباتی که از دو جنس مختلف بوجود آمده باشد. (ناظم الاطباء). اکدش. اسب دوتخمه. دورگه. که پدر عربی و مادر ترکمانی دارد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(سَ تَ تَ / تِ)
تخته ای باشد آهنی که در آن سوراخهای بزرگ و کوچک به تفاوت کرده باشند که زرگران از آن تارهای زر و مانند آن بکشند تا باریک و مفتول شود و آن را شفتاهنج هم گویند. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(بِ تَ تَ)
در ترکی بائوچن، شهری بخطۀ ساکس در کشور آلمان در 52 هزارگزی شمال شرقی درسد، در کنار سپره، دارای 40000 تن سکنه ناپلئون اول در آنجا بر پروسیان و روسها در 1813 میلادی غلبه کرد
لغت نامه دهخدا
هر گیاه و جانور که از دو جنس مختلف بوجود آمده باشد، مولودی که پدر او سیاه و مادرش سفید باشد یا بعکس دو تیره، حرامزده خشوک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دو تخمه
تصویر دو تخمه
حرامزاده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوتخمه
تصویر دوتخمه
((~. تُ مِ))
هر گیاه و جانور که از دو جنس مختلف بوجود آمده باشد، مولودی که پدر او سیاه و مادرش سفید باشد یا بعکس، دو تیره، حرامزاده، خشوک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ضد لخته
تصویر ضد لخته
مضادٌّ للتّخثّر
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از ضد لخته
تصویر ضد لخته
Anticoagulant
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ضد لخته
تصویر ضد لخته
anticoagulant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
دوباره
فرهنگ گویش مازندرانی
منطقه ای شیب دار در درازنوی کردکوی
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از ضد لخته
تصویر ضد لخته
रक्त पतला करने वाला
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از ضد لخته
تصویر ضد لخته
خون کو پتلا کرنے والا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از ضد لخته
تصویر ضد لخته
антикоагулянт
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ضد لخته
تصویر ضد لخته
Antikoagulans
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ضد لخته
تصویر ضد لخته
антикоагулянт
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ضد لخته
تصویر ضد لخته
antykoagulant
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ضد لخته
تصویر ضد لخته
anticoagulante
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ضد لخته
تصویر ضد لخته
anticoagulante
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ضد لخته
تصویر ضد لخته
anticoagulante
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ضد لخته
تصویر ضد لخته
রক্ত পাতলা করার ওষুধ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از ضد لخته
تصویر ضد لخته
anticoagulans
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ضد لخته
تصویر ضد لخته
ยาต้านการแข็งตัวของเลือด
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از ضد لخته
تصویر ضد لخته
anticoagulant
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از ضد لخته
تصویر ضد لخته
antikoagülan
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از ضد لخته
تصویر ضد لخته
抗凝固剤
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از ضد لخته
تصویر ضد لخته
抗凝血剂
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از ضد لخته
تصویر ضد لخته
נוגד קרישה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از ضد لخته
تصویر ضد لخته
항응고제
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از ضد لخته
تصویر ضد لخته
antikoagulan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی